نگاه به شرق ، قمارسیاسی تازه اردوغان بخش دوم ـ اقدام به کودتا و تبعات آن

 نگاه به شرق ، قمارسیاسی تازه اردوغان

بخش دوم ـ اقدام به کودتا و تبعات آن

اردوغان پیش و پس از پیروزی در انتخابات اول نوامبر 2015 اقدام به زنجیره ای از جابجایی ها در برخی سطوح امرای ارتش ، دادستانها و قضّات دادگستری بویژه سازمانهای اطلاعاتی و تشکیلات پلیس میکند. در این رابطه یک چهره غیروابسته به تشکیلات گولن و کمالیستها نیز با موافقت شورای عالی نظامی"یاش" بنام "خلوصی آکار" Hulusi Akar  دررأس ستاد ارتش قرارمیگیرد. همزمان یک جابحایی کلیدی نیز درفرماندهی نیروی هوایی انجام میشود و"آکِن اُزتورک" Akın Öztürk  فرمانده وقت نیروی هوایی و چهره متمایل به تشکیلات فتح الله گولن نیزجای خود را به ژنرال"عابدین اونال" Abidin Ünal می سپارد. تاریخ این جابجایی ها یعنی 14 ژوئیه 2015 که روز اجلاس سالانه شورای مذکور است را  فعلأ  داشته باشید تا بعد ! یکی  از مهمترین وظایف "یاش" Yüksek Askerî Şura که حداقل یکبار در سال تشکیل جلسه می دهد، موضوعات مربوط  به ترقیع افسران ارتش و یا تنزل رتبه  و یا اخراج از ارتش می باشد.  ضمنأ ژنرال اُزتورک هم  بعد از واگذاری پست فرماندهی نیروی هوایی  به عضویت "یاش" درآمده  و تنها کسی درمیان کودتاچیان می باشد که تا مقطع اقدام به کودتا هنوز عضو این شوراست.

یک روزپیش از اقدام به کودتای کذایی یک خبرجعلی توسط سازمان امنیت ( میت ) مبنی بر تصمیماتی که قرار است در نشست 14 ژوئیه "یاش" یا همان شورای عالی نظامی که نخست وزیر و وزیردفاع هم عضو آن هستند گرفته شود درمیان عناصر وابسته به تشکیلات گولن که از مدتها قبل شناسایی و توسط "میت" یعنی تشکیلات اطلاعاتی ملی تحت نظر قرار دارند پخش می گردد. درمیان این عناصر آجودان ویژه خود اردوغان ، آجودان مخصوص "خلوصی آکار" رئیس ستاد ارتش و همینطور رئیس دفتر وزیردفاع  نیز قرار دارند. خبر حکایت از آن دارد که در نشست "یاش" قرار بر این است که کلیه عناصر وابسته به گولن در نیروهای مسلح  به شمول امرای ارتش تصفیه شوند و دولت نیز قصد دارد که در روز بعد یعنی 15 ژوئیه همه آنان را دستگیر و به محاکمه بکشاند. پیش ازاینهم  بارها ضد اطلاعاتی در رابطه با قصد اردوغان مبنی برتصفیه درارتش توسط سازمان امنیت"میت" Millî İstihbarat Teşkilâtı پخش گردیده بود. فضای حاکم برسیاست ترکیه پس ازپیروزی شکننده اردوغان درانتخابات اول نوامبر و اعلام جنگ او برعلیه "دولت موازی" و مقاصد او نیز اصلأ رازپنهانی نبوده و موضوع تصفیه مخالفین رئیس جمهور برای همه عناصر ناراضی چه در ارتش و چه در سطح جامعه اعم از دار و دسته گولن و یا طیف گسترده مخالفین سرسخت طیب اردوغان نیز مقوله ای غیرمنتظره  نبوده است. 

بدین ترتیب در شرایطی که نیروهای کاملأ وفادار به اردوغان در میان حزب و نیروهای ویژه عملیاتی در آمادگی کامل بسر می برند ، عناصر وابسته به تشکیلات گولن با سر وارد  تور رئیس جمهوربرگزیده شده  و اقدام به شبه کودتای 15 ژوئیه شکل می گیرد. در این میان خود اردوغان و نخست وزیرش  "بِن علی ئیلدرم" Binali Yıldırım  و شماری از وزرا نیز از دسترس خارج میگردند. علاوه بر اینها عوامل نفوذی همچون "عمرخالص دمیر" Ömer Halisdemir درجه دار عضو نیروی حفاظت ژنرال "سمیح ترزی" Semih Terzi' از سران کودتا نیز درمیان کودتاچیان بویژه در سیستم  فرماندهی  جاسازی شده اند.

حکایت اقدام به کودتای ترکیه درنوع خود البته بی نظیر است. مثل اینکه همه دست بدست هم داده اند تا این کودتا پیروزنگردد ! بیشتر کاریکاتور مضحکی از شعبده بازی 11 سپتامبر 2001 را تداعی می کند. نه که روزگاری نه چندان دور طیب اردوغان با افتخارتمام مدعی بود که خودش نه فقط بخشی از "پروژه خاورمیانه بزرگ" بلکه عضوی از رهبری آن بوده است ! پس اگر بخش بزرگی از عالم و آدم  تفسیر رسمی آن سیاه بازی جنایتکارانه را پذیرفته و آنرا همچنان کار اسامه بن لادن دانسته اند ، چه  دلیلی دارد که تفسیر رسمی این یکی را نپذیرند.

اما دراینجا جدای از هر تفسیر و توضیحی یک واقعیت مستقل از ذهن نیز خود را به معرض نمایش عموم می گذارد که ربطی به طرح و نقشه های از پیش تعیین شده ندارد. هزاران نفر از نیروهای بدنه حزب عدالت و توسعه با فراخوان طیب اردوغان و  در مخالفت با کودتا به خیابانها می ریزند و فارغ از حساب و کتابهای سیاسی به مقابله با تانک و مسلسل می شتابند. حکایت آنچه در خیابانها می گذرد فراتر از محاسبات سیاسی و زد و بندهای رایج ، حکایت آمادگی برای فداکاری و توان به صحنه آوردن نیروی کیفی است. همان نیرویی که مانند بسیاری دیگر ازجمله آن اکثریت خاموش کذایی که البته درهمه جای دنیا بوفور یافت می شود ، در خانه به نفرین و ناله صرف و تعقیب اخبار از طریق تلویزیون بسنده نمی کند و به غرزدن اکتفا نمی کند. می آید و دیگران را نیز بدنبال خود به صحنه می کشاند. می آید و تعادل موجود را می چرخاند. می آید و پیروزی  خود و جریان متبوعش را تضمین می کند. این برای ما و مجموعه نیروهای مخالف نظام جمهوری اسلامی نیز حاوی درس با ارزشی است. درسی که من خود همواره بر آن تأکید داشته و دارم. اینکه خلأ قدرت را تنها  با قدرت آلترناتیو می توان پرکرد و لاغیر. اینکه تنها مقاومت و استقامت است که در ترکیب با آمادگی برای پرداخت بها می تواند صحنه را بچرخاند و تعادل را بشکند. اینکه یک نیروی کیفی منسجم و فداکار بسا کارا تر از یک توده کمی پرشمار در شرایط خطیر می باشد و خلاصه اینکه  تنها آن دسته از نیروهایی درمعادلات آینده ایران حرف آخر را خواهند زد که هم برخوردار از یک ایدئولوژی منسجم  و هم  دارای نیروی کیفی جان بر کف بوده باشند. چرا که جابجایی قدرت در ایران بی هیچ تردیدی مسالمت آمیز نخواهد بود.

به هر تقدیر بیش از این نمی خواهم که به خود کودتا چندان بپردازم. در این رابطه بسیار نوشته شده و درست یا غلط بسیار کاغذها سیاه گردیده ، به همین دلیل تنها به چند مورد ویژه که هرکدام به سهم خود شاهکار! بی بدیلی است اشاره کرده و بعد میروم بسراغ  اصل قضیه یعنی تحولات اخیر مربوط به اوضاع سوریه و بحث تغییرنگاه احتمالی ترکیه در کادر تعادل قوای موجود و تأثیرات آن بر روی معادلات ژئوپلیتیک منطقه ای و جهانی مترتب بر آن. یعنی همان چیزی که برای من بدلیل تأثیرات بلافصل آن بر معادلات ایران مهم است.

اولین شاهکار بدیع کودتاچیان این است که برخلاف تمام کودتاهای عالم  و بویژه تجربه زنجیره کودتاهای موفق در خود ترکیه که  شروع  کارشان ! همواره ساعات اولیه بامداد و در شرایط غافلگیری کامل اولیای نظام می باشد ، کلید کودتا را با یک اعتماد به نفس شایان تحسین  ! در روز روشن و حضورهمه مردم در خیابانها می زنند. بعد هم بجای آنکه بسراغ  احدی از اولیای نظام بروند  در اولین اقدام خود سیزده چهارده نفرسرباز را با یک افسر به آدرس رادیو تلویزیون دولتی ترکیه میفرستند تا انجام کودتا را به سمع مردم برسانند. انگارمردم ترکیه ده ها کانال پربیننده دیگر را رها کرده و مثل دوران کودتای ژنرال "کنان اِورَن" در1980 تنها امکانشان تماشای تلویزیون دولتی میباشد !  بگذریم از آنکه بعد ازمدت کوتاهی نیروهای پلیس ویژه همراه با اعضا و هواداران بسیج شده حزب وارد شده و کودتاچیان را با کتک مفصلی دستگیر کرده و با خود می برند. ده ها کانال تلویزیونی و رسانه های اینترنتی اما همچنان بی هیچ مزاحمتی به پخش برنامه و بسیج علیه کودتا بویژه پخش مستقیم پیام اینترنتی خود اردوغان مبنی بر دعوت مردم به ریختن درخیابانها و مقابله با کودتاگران مشغولند. در کناراینها مساجد هم که حالا دیگر به تقلید از ایران اسلامی تبدیل به مراکز بسیج گردیده اند با بلندگو مردم  را  به مقابله با کودتا فرا می خوانند .

شاهکاردوم کودتاگران حمله هوایی به ساختمان پارلمان است. یعنی همانجاییکه درعرف بین الملل نماد دمکراسی نامیده میشود. هر کودک تازه وارد به مدرسه سیاست هم می داند که با اینکار اساسأ راه هرگونه تأیید حکومت بعدی در صورت پیروزی فرضی کودتا را بر تمامی دولتهای جهان اعم از دمکرات یا غیردمکرات سد خواهد کرد. انگار قرار نیست که نیمی از جامعه را که به خون طیب اردوغان تشنه هستند و نمایندگانشان نیز درمجلس حضور دارند جذب و درحمایت از کودتا بسیج کرد ؟ اینکه این حمله ابلهانه که حتی خون از دماغ یکنفر از مجلسیان نیز سرازیر نکرده  و بزرگترین آتو را دو دستی تقدیم حکومت اردوغان در محکومیت داخلی و بین المللی  کودتا کرده  به چه کار کودتاچیان می آمده را باید از آن فرماندهی پرسید که دستور چنین عمل محیرالعقولی را داده است ؟ معلوم نیست که بر اینکار جز خود زنی آگاهانه چه نام دیگری  می توان نهاد ؟

انگار که کودتاگران عزم  جزم کرده اند که با هر قدم  از خود مشروعیت زدایی کنند ! ظاهرأ نه به حمایت داخلی نیاز دارند  و نه  به برخوردار شدن از یک مشروعیت حیاتی بین المللی !  به غیراز پارلمان البته مجموعه ریاست جمهوری یا کاخ هزار و یکصد اتاقی طیب اردوغان و بانو نیزبمباران می شود ، اما جالب است که نه خود کاخ که پارکینگ آن تنها هدف قرارمی گیرد! در روزهای بعد که این مسئله هم  درکنارموضوعات دیگر به بحث گذاشته می شود یکی از روزنامه نگاران طرفدار اردوغان مدعی می شود که احتمالأ قصد کودتاچیان از منهدم نکردن کاخ این بوده که می خواسته اند بعد از کودتا خود از آن مجموعه استفاده نمایند. جل الخالق !

این کودتا  بر خلاف تمام کودتاهای تاریخ اصلأ "چهره" ندارد . یعنی علیرغم  وجود  ده ها  ژنرال عالیرتبه از جمله ژنرال  "آکن ازتورک" فرمانده سابق نیروی هوایی در میانشان هیچکس اما درموضع رهبری قرار ندارد. هیچیک از رهبران حکومتی  و احزاب  سیاسی دستگیر نمی شوند. روند کنش و واکنشها را که دنبال کنی بعضأ ممکن است که فکر کنی که کسانی دارند به شعور آدمها تجاوزمی کنند. بیشتر نه اقدام به کودتا که یک شوخی بی مزه ولی درعین حال خونین را تداعی می کند. در یکجا تعدادی سرباز که با هلیکوپتر در زمین یک استادیوم ورزشی فرود آمده اند مجبورند که برای رفتن به سمت مقصدشان مثل راهزنان جلوی یک اتوبوس شرکت واحد را گرفته و اتوبوس را مصادره کنند ! درجای دیگر مشتی سرباز با تانک  و نفربر می روند روی یک پل و آنرا اشغال می کنند. چرا ؟ معلوم نیست ! بعد هم جمعیت همراه نیروهای عملیات ویژه می آیند وپس از یک درگیری کوتاه و کمی تیراندازی متقابل همه را با کتک و تحقیر و شکنجه دستگبر و پل را آزاد می کنند. هرچه عوامل کودتاچی بهم ریخته و آشفته و بی برنامه اند ، در نقطه مقابل همه چیز هدفمند و با برنامه پیش می رود.

در دو عملیات جداگانه تعداد پنج هزارنفرازنیروهای ضربت عملیات ویژه وفادار به طیب اردوغان از مناطق کردنشین به استامبول و آنکارا منتقل می شوند. نیروهای ماسکدار تا دندان مسلح عملیات ویژه پیش از فرود هواپیمای حامل اردوغان فرودگاه را کاملأ از نظامیان مستقر در آنجا پاک کرده و برج مراقبت را به کنترل خود در می آورند. درهمه جا هزاران نفر از نیروهای تشکیلاتی حزب عدالت و توسعه ، پلیس و نیروهای مسلح اردوغان را همراهی میکنند. در جای دیگری "عمرخالص" همان درجه دار نفوذی درمیان کودتا گران با استفاده از فرصت همراهی با ژنرال "سمیح ترزی" یکی از رهبران مؤثر کودتا او را هدف قرار داده و می کشد و خودش نیز در درگیری متعاقب کشته می شود. پس از شکست اقدام به کودتا حکومت او را تحت عنوان شهید بزرگ مقاومت علیه کودتا به یکباره وارد تاریخ ترکیه می کند و مجسمه اش را نیز درشهر زادگاهش نصب و پرده برداری می کند. حکومت مدعی است که "عمر خالص دمیر" با عمل خود مسیر کودتا را تغییر داده است.

نمی خواهم بیش از این وارد جزئیات شوم که از این دست موارد شگفت انگیز در طول چند ساعتی که کودتا و ضدکودتا در جریان بود بسیار است. گفتم که اینها به خودی خود مهم نیستند ، مهم تبعات اقدام به کودتاست. هنوز تکلیف  کودتا و کودتاچپان  کاملأ روشن نشده که پلیس اقدام به تصفیه گسترده قضائیه ترکیه می کند . یکقلم نزدیک به 2800 دادستان  و قاضی  و وکیل دادگستری روز 16 ژوئیه دستگیر یا برکنار می شوند. لیستهای حاضر و آماده یکی پس از دیگری بکار گرفته می شوند. لیست ارتش ، لیست پلیس و نیروهای امنیتی ، لیست کارمندان دولت ، لیست رسانه های همگانی  و لیست سرمایه دارن حامی گولن.

مهمترین آماج ضد کودتا البته که نیروهای مسلح ترکیه می باشد. دراینجا هم دوباره الگوی انقلاب 57 ایران بویژه در رابطه با تصفیه امرای ارتش بکارگرفته می شود. ازمجموع 358 نفری امرای ارتش ترکیه درموج اول و دوم یک قلم نزدیک به 150 نفریا دستگیر یا تصفیه میشوند. این تصفیه ها به باورمن البته ادامه خواهند یافت و حداقل تا شصت درصد امرای ارتش را دربر خواهد گرفت. یک موج بازنشسته کردن هم در راه است که این البته درحیطه کارشورای عالی نظامی و نشست آینده آن میباشد. ظمنأ حکومت ترکیب اعضای "یاش" را هم بهم زده و با به عضویت درآوردن تعدادی از وزرای کابینه آنرا هم از حالت کاملأ نظامی خارج کرده است. کمیت و کیفیت تصفیه در بالای ارتش آنچنان بوده است که صدای آمریکا را هم درآورده است. یک ژنرال عالیرتبه آمریکایی البته ازموضع ناتو نسبت به این روند ابرازنگرانی کرده و گفته است بدینترتیب ما اکثرمخاطبان ! خود درارتش ترکیه را از دست داده ایم. اینرا البته باید به فال نیک گرفت.

اصلیترین ابزارضدکودتای اردوغان درراستای تحقق اهدافش اعلام وضعیت فوق العاده برای مدت سه ماه میباشد. در چارچوب این وضعیت دولت می تواند بدون مراجعه به مجلس و تصویب "قانون" خود راسأ و با دست باز تنها با صدور "قرارنامه" یا همان حکم حکومتی در هرموردی که لازم ببیند تصمیم بگیرد و آنرا اجرائی کند. مهمترین قرار صادره تا کنون هم البته چیزی نبوده جز وصل کردن نیروهای مسلح به مقام ریاست جمهوری یعنی همان چیزی که اردوغان برای تحقق آن از سالهای دور خواهان تبدیل نظام پارلمانی به ریاستی بوده است. با اعلام حالت فوق العاده دست ساختار امنیتی ـ قضایی  وفادار به او در دستگیری ، شکنجه و محاکمه دار و دسته گولن و البته درپوش آن اعضا و هواداران  پ ـ ک ـ ک  نیز درمناطق کردنشین کاملأ  بازمیشود. حالت فوق العاده فضای رعب و وحشت در میان مخالفین رئیس جمهور منتخب را دامن زده و همه را به عقب نشینی و یا همراهی با حکومت وادار خواهد کرد. مارک "حمایت از تروریسم" و همدستی با تشکیلات گولن بر هرکسی می تواند زده شود. مفهوم آن قدر گشاد است که شامل همه می تواند باشد یا بشود . البته این فضا سازیها تنها در کوتاه مدت عمل خواهند کرد. در درازمدت اما مجموعه گسلهای ایجاد شده در جامعه و تضادهای حاصل آن به اضعاف سربرآورده  و تشدید خواهند شد. 

 تبعات تغییر نگاه

ترکیه به روسیه و ایران نزدیک  و از اروپا و آمریکا  دور شده است. مجموعه ای از تغییرات در سیاست خارجی این کشور رخ داده است که می توان از آنها  البته با احتیاط  و به زبان دیپلماتیک به مثابه "تغییرنگاه" سخن راند. این البته مطلقأ به معنای یک "تغییرمکان" بر روی موئلفه صورتبندیهای سیاسی و معادلات ژئوپلیتیکی جهانی در ابعاد کلان نیست. هرکس که چنین بپندارد مرتکب اشتباهی فاحش در تحلیل می گردد. با اینحال اگر حکومت فعلی اردوغان موفق به مدیریت درست تبعات این "تغییرنگاه" نگردد آنوقت دیگر "تغییرمکان" اجتناب ناپذیر می گردد. چنین چیزی را نه غرب می خواهد و نه به اضعاف ترکیه خواهان آنست.ایده آل ترکیه آنست که با کارت عضویت در ناتو  و به مثابه  بخشی از "سیستم" با بیرون آن تنظیم رابطه کند. اردوغان بخوبی می داند که وزنه ترکیه در معادلات جهانی بیش از هرچیز نشئت گرفته از این عضویت می باشد. بنابراین تا آنجا که به ترکیه برمی گردد هیچ قصد و علاقه ای به تغییرمکان در حاکمیت ترکیه وجود ندارد ، اما اینکه ناتو و ایالات متحده هم برهمین نظر باشند جای تردید است. لاس زدن اردوغان با روسیه و ایران  تا آنجایی قابل قبول است که تعادل قوا در منظقه را به نفع محور شانگهای  برهم نزند وگرنه دیگر وقت ان خواهد رسید که دُم اردوغان و حاکمیت اقتدارگرایش را گرفته و از ناتو بیرونش انداخت و درهای اتحادیه اروپا  را نیز بِالکل برویش گل گرفت.

برای تفهیم بهتر آوردن مثالی از تاریخ مقاومت مسلحانه علیه جمهوری اسلامی خالی از فایده نیست. پس از آغاز مبارزه مسلحانه و تأسیس شورای ملی مقاومت، حزب دمکرات کردستان نیزهمچون بسیاری ازنیروهای سیاسی اپوزیسیون به این شورا می پیوندد و تا سال 63 یکی از ستونهای مقتدر آنرا تشکیل می دهد که همزمان از یک وزنه نظامی ضروری نیز در کنار وزنه سیاسی برخوردار است. بودن حزب در شورا البته وزنه آنرا در تقابل با جمهوری اسلامی و کنترل منطقه ای پس از سرنگونی محتمل و قابل انتظار آن در آن زمان بالا می بُرد. اما در نقطه مقابل نفس عضویت در شورا وزنه خود حزب در معادلات سیاسی و تنظیم رابطه اش با رژیم را هم به مراتب و بسا بیشتر بالا می کشید. بر اساس همین وزن سیاسی و نه نظامی صرف هم هست که جمهوری اسلامی درمقابل  قاسملو و دفتر سیاسی وقت حزب دام مذاکره را پهن می کند و حزب دمکراتِ ناامید از سرنگونی کوتاه مدتِ رژیم هم با سر وارد آن می شود. ایده آل حزب آن بود که با کارت عضویت  در شورا به مذاکره با وحوش حاکم بنشیند ، اما شورا البته با فشارمجاهدین،حزب مذکوررا در سال 64 علیرغم  وزن و شأن سیاسی و نظامیش به اتفاق آرا اخراج  کرده و به راهش ادامه میدهد.

قاسملو بر آن بود که شورا می بایست "حق" حزب دمکرات در تعیین سیاستهای کلانش از جمله انتخاب سیاست مذاکره  با رژیم حاکم را برسمیت بشناسد. حزب دمکرات البته مثل هر حزب و سازمان دیگری می بایست که از این حق برخوردار باشد اما نه در درون ائتلافی که سرنگونی قهرآمیزنظام جمهوری اسلامی با همه دسته بندیهایش مفهوم وجودی و علت العلل تشکیل آن بوده است. پذیرش این "حق" از سوی شورا به لحاظ سیاسی هیچ مفهومی بجز زدن زیرآب خود نمی داشت. نه حزب دمکرات قابل مقایسه با ترکیه است و نه مجاهدین آنزمان در قد و قواره  آمریکا  و نه شورای ملی مقاومت شباهتی به تشکیلات ناتو داشت. اما قوانین حاکم بر ائتلافهای سیاسی به مثابه پدیده های مادی چندان تفاوتی با یکدیگر ندارند. این مثال علاوه برکمک به تفهیم موضوع  بحث اصلی یک یاد آوری تاریخی هم هست ، بویژه برای حزبی که به مبارکی  دوباره هوای مبارزه مسلحانه  بسرش زده است. هیچکس بیشتراز من از این موضوع خرسند نمی تواند باشد بشرط آنکه بازگشت به این یگانه راه سرنگونی تمامیت رژیم سراپا نامشروع جمهوری اسلامی  پروژه ای داخلی بوده باشد !

تغییرنگاه حاکمیت ترکیه حاصل سرخوردگی اردوغان از جناح کبوترها و شکست فاحش شرط بندیش در سه سال اخیر بر روی عقابهاست. اردوغان می خواهد که دنیا او را به مثابه یک قدرت بزرگ منطقه ای  و وارث تاریخی یک امپراتوری پهناور برسمیت بشناسد. این مهم اگر که در کادر آن پروژه کذایی خاورمیانه بزرگ نشد شاید که از طریق دیگری ممکن بشود. او با حیرت مشاهده می کند که رژیم شترگاو پلنگ حاکم بر ایران هم برای دنیا خط و نشان می کشد و هم کسی را درجهنم خاورمیانه با او کاری نیست. او بهترازهرکسی می داند که رژیمی را که عقابها در 2005 و در کادر طرح خاورمیانه بزرگ پس ازعراق قراربود که بیاندازند، رژیمی که دولت اسرائیل در 2013 با تمام قوا و تا یکقدمی تهاجم نظامی به آن  پیشرفته بود، سُر و مُر گنده بر جای مانده و حالا انگشتانش در چهار پایتخت عربی هم  دراز می باشد. از آنسو روسیه می رود و بخشی از کشور اوکرائین را هم ضمیمه به خود می کند و اتفاق قابل ذکری نمی افتد. سیستم پدافند اس ـ 400 را در سوریه مستقر و آسمان آن کشور را به کنترل خود در می آورد و آب از آب هم تکان نمی خورد. ترکیه عضو ناتو را در پشت مرزهای سوریه قفل کرده و اجازه پرواز به هواپیماهایش را نمی دهد و صدای ائتلاف هم پیمانش هم در نمی آید. صندلی را از زیر پایش بر سر میز سوریه کشیده است و حضورش را هم اصلأ منتفی کرده است. نه روسیه به جزای مداخلاتش درآسیای صغیر، خاورمیانه و اوکرائین میرسد و نه مجازات ایران به مثابه بانکدار به اصطلاح تروریسم  و ناقض قطعنامه های  شورای امنیت صورت می پذیرد. 

یکراه  بیشتر در مقابل  ترکیه اردوغان  نبود. خروج از بن بست و بازگشت به معادلات سوریه  تنها از طریق نزدیکی به ایران و  روسیه میسر بود که آکتورهای اصلی در زمین و هوای سوریه اند. اردوغان در نامه ای به پوتین رسمأ از واقعه ساقط کردن هواپیمای روسی عذرخواهی کرده و وقیحانه آنرا به گردن نفوذیهای گولن می اندازد. درست و غلطی مدعا به کنار اصلأ یادش می رود که خود او چگونه از این واقعه، جانانه دفاع کرده و نخست وزیرش داوود اوغلو هم چطور بارها و بارها بر این مسئله که او خود دستورساقط کردن جت جنگنده روسی را داده تأکید کرده است. برای اردوغان عوض کردن حرفهایش دریک فاصله زمانی کوتاه حتی ، چندان کار دشواری  نیست. برای پوتین اما مهم است که ترکیه از ناتو هرچه بیشتر دور گردد. تغییرمکان ترکیه در صورتبندیهای سیاسی موجود به معنی برهم خوردن توازن ژئوپلیتیک درمنطقه به نفع روسیه و به تبع آن محور شانگهای است. پوتین ادعای اردوغان را می پذیرد و عذرش را نیز قبول می کند. البته در محاورات مقامات و مدیای وابسته به اردوغان به جای  اشاره  به معذرت خواهی او تنها از "نامه به پوتین" یاد می شود.

یک چیز را شاید طیب اردوغان در محاسبه وارد نکرده باشد. دربیرون "سیستم" می توان همچون رژیم جمهوری اسلامی معلقهای ضد امپریالیستی زد و برای دنیا خط و نشان کشید ، در درون "سیستم" اما چنین چیزی امکانپذیر نیست. چرا که در بیرون معلق زدن ضرری متوجه "سیستم" نمی کند ولی معلق زدن در درون "سیستم" ممکن است چانه کسی را هدف قرار دهد و یا  پاچه دیگری را بگیرد که نباید بگیرد. به همین دلیل هم هست که چند سال پیش تونس "تونست" و ایران  نتونست و بازهم به همین اعتبار است که خمینی و خامنه ای می توانند  ولی  طیب اردوغان نمی تواند مگر آنکه از"سیستم" بدر آید یا به بیرون از آن هدایت شود !

به باورمن توافق روسیه ـ ایران ـ ترکیه در راستای قدرت بخشیدن به اپوزیسیون میانه رو و تحت کنترلی همچون ارتش آزاد سوریه  و به ایزولاسیون راندن نیروهای  رادیکال  و خارج از کنترل مانند داعش و جبهة النصره می باشد. در این توافق حتی نیروهای وابسته به عربستان همچون جیش السلام نیز هدف می باشند. در صورت تحقق این نقشه راه برای یک توافق احتمالی میان رژیم سوریه  و مخالفان میانه رو باز و انتخابات جدید میسر می گردد. برای دولت روسیه برخلاف رژیم ایران ماندن و یا  رفتن خود بشار اسد اهمیت چندانی ندارد ، مهم حفظ نظام سوریه است. در این رابطه دولت ترکیه گذار با اسد را می پذیرد و دولت روسیه حاکمیت سیاسی بدون اسد پس از دوران گذار را. دوری و نزدیکی های جدید سیاسی هم شکل می گیرد که مهمترین آن دوری ترکیه از عربستان  و عدم حمایت از نیروهای وابسته به آن برخلاف سابق می باشد. تمامی اینها همانطور که گفتم تا آنجایی از سوی آمریکا و ناتو  قابل پذیرش هست که توازن قوا را در منظقه برهم نزند ، در غیر اینصورت تحمل ترکیه در ناتو و اجازه به آن کشور به بازی کردن در اردوی مقابل با کارت عضویت در ناتو چندان محتمل نیست.  

کُریدور کُردی

ترکیه با اجازه روسیه  و چراغ سبز ایران عملیات جرابلوس را در 24 اوت 2016 در پوش حمایت از نیروهای ارتش آزاد سوریه آغاز می کند. هدف اعلام شده راندن داعش از مرزهای ترکیه و استقرار نیروهای ارتش آزاد درمناطق مذکور می باشد. پیش از این ترکیه تعداد 1500 نفر که اکثر آنان ترکمان می باشند را در خاک خود سازمان داده ، مسلح کرده و تحت عنوان ارتش آزاد سوریه برای اهداف آینده خود در سوریه آماده کرده است. هدف تهاجم به درون مرزهای سوریه البته فقط و فقط نیروهای مسلح کرد و یگانهای محافظ خلق  در روژآوا می باشد. هم داعش و هم  ارتش آزاد سوریه بهانه ای بیش نیستند.

تهدید از آنجایی آغاز می شود که نیروهای دمکراتیک سوریه با شراکت تعیین کننده پ ـ ی ـ د  و پوشش هوایی  آمریکایی ها موفق به تسخیر "منبج" و بیرون راندن داعش می شوند. نبردی که نزدیک به سه ماه زمان برده است. هدف اعلام نشده ولی مثل روز روشن  پ ـ ی ـ د  ایجاد یک راهرو میان دو کانتون جزیره و کوبانی در شرق رود فرات و کانتون عفرین درغرب رود مذکور و شمال استان حلب می باشد. ترکیه در واقع برای جلوگیری از پیشروی پ ـ ی ـ د  و نیروهای دمکراتیک سوریه  به سمت جرابلوس و دیگر نقاط مرزی تحت تسلط داعش در مرزهای ترکیه  و تهدید ایجاد یک راهروی کردی میان شرق و غرب فرات است که وارد سوریه شده است. آنها می خواهند که با انتقال ساکنین عرب و ترکمن به مناطق مذکور و تغییر بافت جمعیتی آنجا عملأ به تهدید یکدست  شدن کردها در مرزهای جنوبی خود پایان دهند. این همان خط سرخ اعلام شده ای است که  پ ـ ی ـ د  با حمایت آمریکا درنوردیده است.

آمریکا قول داده بود که نیروهای کرد در شرق رود فرات می مانند و وارد مناطق غرب فرات نمی شوند. عملیات تسخیر منبج با حمایت گسترده هوایی آمریکا ، واضح و آشکار یک تودهنی محکم به دولت اردوغان بود. نیروهای کردی در چارچوب نیروهای دمکراتیک سوریه نه تنها درغرب فرات مستقر می شوند که در پی بازکردن کریدوری به سمت عفرین به آرایش نیرویی نیز مشغول می گردند. از دست دولت ترکیه نیز هیچ برنمی آمد. روسیه پرواز هواپیماهای ترکیه را ممنوع  و نیروهای مشترک ارتش سوریه و نیروی قدس سپاه پاسداران نیز با حمایت هوایی روسیه موفق به بستن راه های مواصلاتی ترکیه به شمال حلب گردیده اند. اینجا همان نقطه چرخش ضروری حاکمیت ترکیه به سمت شرق است و اردوغان نیز یکبار دیگر و اینبار به سمت ایران و روسیه می چرخد.

 با ورود تانکهای ارتش ترکیه به جرابلوس که البته با توافق داعش و به شرط ادامه دستیابیشان به دررو خارجی از طریق ترکیه و در یک ظرف زمانی 24 ساعته انجام می گیرد، بلافاصله درگیری محدودی نیز با نیروهای پ ـ ی ـ د مستقر درغرب فرات صورت می گیرد. کردها با حمله به دو تانک ارتش ترکیه که با موشکهای  آلمانی ضدتانک موسوم به میلان صورت می گیرد و به انهدام هردو تانک و کشته و زخمی شدن چهار سرباز ترک می انجامد نشان می دهند که هم از اراده و هم از تسلیحات ضروری ضد زره ازجمله موشکهای ضد تانک روسی موسوم به کورنِت برای مقاومت در برابر ارتش ترکیه برخوردارند و هم اینکه اصلأ قصد بازگشت به شرق فرات را نیز در سر نمی پرورانند.

 برای ترکیه واضح است که عملیات جرابلوس بدون رفتن به"منبج" ابتر خواهد بود. آنها علنأ از آمریکا می خواهند که پ ـ ی ـ د  را وادار به ترک منبج و رجعت به شرق فرات کرده  و این منطقه تحت تسلط ارتش آزاد سوریه قرار گیرد. درخواستی که البته رد می گردد. پس از مدت کوتاهی تحت فشارایالات متحده آتش بسی میان پ ـ ی ـ د  و نیروهای ارتش ترکیه برقرار می شود و اردوغان ناامید و زخم خورده به جای رفتن به جنوب و تسخیر منبج، عجالتأ  انبساط  به سمت غرب  و رفتن به سمت اعزاز را  برمی گزیند. اما توافق آتش بس با پ ـ ی ـ د  توسط دولت آمریکا اعلام و اردوغان سنگ روی یخ می شود. هم ارتش  و هم دولت ترکیه بلافاصله چنین توافقی را تکذیب کرده و به دولت آمریکا اعتراض می کنند که چرا ترکیه و کردهای  روژآوا  را در یک سطح قرار داده و از دو طرف آتش بس سخن رانده است. ترکیه چیزی بنام طرف کردی را به رسمیت نشناخته و با تروریستها مطلقأ توافقی صورت  نداده  و نخواهد هم داد. با اینحال درعمل حمله به مواضع  پ ـ ی ـ د موقتأ متوقف و درعوض ارتش ترکیه در فاصله میان جرابلوس و اعزاز مستقر و نیروهای داعش نیز به سمت جنوب اعزاز عقب می نشینند.

 در این منطقه یک نوار مرزی بطول 90 کیلومتر دروازه حیاتی وصل مستقیم ترکیه به خاورمیانه عربی است. هم در عراق و هم در سوریه تمامی مرزهای ترکیه را سرزمینهای کردی تشکیل می دهند. تنها در فاصله میان جرابلوس و اعزاز است که به برکت تغییر بافت جمعیتی و استقرار عربهای  سنی از زمان حاکمیت دیکتاتوری حافظ اسد در کنار ترکمانهای نزدیک به ترکیه می توان شکاف قومی موجود را حفظ  و جلوی پیوستن بخشهای سرزمین کردی به یکدیگر را سد کرد. عین اینکاررا هم  ترکیه درهمین یکهفته اخیر با بازگرداندن بیش از 20 هزارنفر از پناه جویان عرب و ترکمان سوریه به جرابلوس انجام می دهد. ترکیه احتمالأ می داند ملغمه ای  بنام ارتش آزاد که جلو انداخته و الت دست کرده است صرفنظر از ترکمنهای سازماندهی شده در"تیپ سلطان مراد" هیچ پایه و ماده ای در میان مردم منطقه نداشته و امکان استقرارمستقل از ترکیه را نیز پس ازعقب نشینی دیر یا زود ارتش ترک نخواهد داشت. به همین دلیل استقرار اعراب و ترکمنها در یک نوار 90 کیلومتری و عمق حداقل 40 کیلومتری با حمایت آمریکا تنها طریق حفظ این دروازه حیاتی به سمت منطقه عربی است.

 رسیدن به هرگونه توافق احتمالی در این رابطه با آمریکا تنها بشرطی ممکن است که ترکیه ایجاد کریدورکردی به سمت عفرین را در یک عمق سی چهل کیلومتری مرزهایش با سوریه بپذیرد. یعنی بجای گذشتن کریدور از مرزهای ترکیه ، درعمق و از طریق "الباب" الحاق کوبانی به عفرین صورت پذیرد. با اینکار اگرچه چهره ترکیه حفظ خواهد شد ولی درماهیت تفاوت چندانی با آنچه که اردوغان برای  جلوگیری از وقوع آن ریسک ورود به باتلاق سوریه را پذیرفته نخواهد داشت. نه بدون حاکمیت بر "الباب" توسط  ترکیه و ارتش آزاد می توان جلوی وصل شرق و غرب روژآوا را گرفت و نه بدون تسخیر "الباب" توسط  نیروهای دمکراتیک سوریه و بتبع آن نیروهای  پ ـ ی ـ د ایجاد کریدورکردی امکانپذیر خواهد بود. به این اعتبار نبرد آینده در صورت عدم دستیابی به توافق ، نبرد بر سر "الباب" خواهد بود که اینک در کنترل داعش می باشد. در این رابطه ترکیه ارتش آزاد را مجبور خواهد کرد که با نیروهای  کردی  وارد جنگ شوند. این اتفاق در منبج هم رخ می داد اگر که ایالات متحده در مقابل آن نمی ایستاد.

 

اردوغان درجریان یک ضد کودتای متقابل به پاکسازی در درون سیستم  ادامه می دهد. این پاکسازیها اگرچه بخشی از عناصر مترقی در میان رسانه ها و دانشگاهها و هواداران پ ـ ک ـ ک  و حزب دمکراتیک خلقها را نیز شامل می شوند اما در مقابل کلکسیون پراهمیتی از کثیفترین عناصر درون سیستم از افسران جنایتکار پلیس امنیتی گرفته تا سرمایه هایی که سرشان به بیرون وصل اند تا دادستانهایی که با سوء استفاده از قدرت بسیار جفا کرده اند و خلاصه صدها و هزاران مهره پلید سیستم  سرکوبگری را که پیش از این همراه با خود اردوغان شریک حاکمیت بودند را شامل می گردد. هر سیستم ترقیخواهی هم اگر بر سر کار می آمد باید تمامی این عناصر را البته با خود اردوغان و دارو دسته اش به محاکمه می کشید. بنابراین تا آنجا که به جنگ گرگها در داخل سیستم برمی گردد می توان به دیوار تکیه داد و به تماشا نشست. اما البته پاکسازیها در این نقطه متوقف نخواهند شد وهدف بعدی تمامی مخالفان اردوغان و در رآس آنها نیروهای کرد نزدیک به پ ـ ک ـ ک و بویژه حزب دمکراتیک خلقها را نیز هدف خواهد گرفت. پاکسازی در خود حزب عدالت و توسعه بویژه در میان نمایندگان حزب در مجلس نیز قاطعانه به پیش برده خواهد شد. یکی از بزرگترین این پاکسازیها که البته به دوران کمی پیش از آن اقدام به کودتای کذایی برمی گردد ، وادارکردن نخست وزیر داووداغلو به استعفا توسط اردوغان و به خانه فرستادن او بی هیچ هزینه ای  می باشد. عین همینکار را هم با مهره کلیدی دیگری چون "علی بابا جان" می کند. در مطلب قبلیم در مورد ترکیه  در این رابطه چنین نوشته بودم :

"علی بابا جان" در کنار "هاکان فیدان" و "احمد داوود اوغلو" سه مهره قدرتمندی هستند که مستقل از رجب طیب اردوغان در طرح خاورمیانه بزرگ وصل به "سیستم" هستند. این سه به ترتیب مسئولیتهای کلیدی هدایت اقتصاد، دستگاه اطلاعاتی  و سیاست خارجی را بر عهده داشته و دارند. یکی از مشغله های آینده اردوغان در تحقق حاکمیت اقتدارگرا در ترکیه حذف آن نیروهایی است که در درون حزب مستقل عمل میکنند. تا همین حالا هم از سه نفر بنیانگذاران اصلی حزب یعنی "عبداله گول" رئیس جمهورسابق  و "بولنت آرنچ" رئیس مجلس و معاون نخست وزیر سابق ، تنها کسی که در قدرت باقی مانده خود اردوغان است. بهر حال کنار گذاشتن "علی بابا جان" در متن بی ثباتی سیاسی به یکباره بهای ارز  را بالا برده تا آنجا که مرز سرخ  سه لیر در مقابل یک دلار را نیز در می نوردد. تنها بازگشت  دوباره  بابا جان است که به بازار آرامش داده  و بهای  ارز  را  دوباره به مرزهای  قبلی باز می گرداند".

ترکیه و جهنمی بنام خاورمیانه بزرگ ، 14 آبان 1394

خوب تا حالا دوتن از آنهایی که نام برده بودم  کنار گذاشته شده اند، تنها هاکان فیدان مانده است که البته در موضع مسئول کل تشکیلات امنیتی ترکیه و آگاه به تمامی اسرار نظام از جریان رسوایی رشوه گیری از عوامل جمهوری اسلامی گرفته تا ارتباط با داعش و تجارت نفت و خون با آن تا بمبگذاریهای منتسب به آنان در داخل ترکیه تا همکاریهای تنگاتنگ  گولن ـ اردوغان  و خلاصه  تا ده ها مقوله غیرقابل افشایی که افشای هر کدامشان حکومتی را برباد خواهد داد. در گرماگرم جریان اقدام به کودتا یکبار اردوغان تلاش می کند که از شر او نیز خلاص شود که پس از یک دیدار خصوصی طولانی موضوع فراموش می شود.

حکایت ازاین قراربود که اردوغان مدعی بود که خبر کودتا را در ساعت 9 و نیم شب آنهم از زبان شوهرخواهرش شنیده است. پس ازآنهم تلاشهایش برای تماس با هاکان فیدان و ستاد ارتش بی نتیجه می ماند و تلفن هایش بی جواب می مانند. در صورتیکه  تشکیلات میت در اعلامیه اش اشاره به آن دارد که پس از اگاهی به قصد اقدام به کودتا بلافاصله در ساعت 4 و نیم ستاد ارتش را در جریان گذاشته است. اینکه چرا هم میت و هم ستاد ارتش ، رئیس جمهور و نخست وزیر را از این واقعه حساس بی خبر گذاشته اند  را البته پس ازآن ملاقات  خصوصی  دیگر نباید پیگیری کرد ! اما من تردیدی  ندارم که راحت شدن از دست او نیز ممکن است دیر و زود  داشته باشد ولی سوخت و سوز نخواهد داشت. اگرچه همه جا در میان پیروان اردوغان از هاکان فیدان به عنوان "یار رئیس" یاد می گردد.

و اما یکی دیگراز تبعات نگاه به شرق رجب طیب اردوغان جاری شدن امواج سرکش آمریکایی ستیزی درمیان بخشهای بزرگی از توده های مردم ترکیه است که حکومت برخلاف سابق نه تنها جلوی آنرا نمی گیرد که به آن دامن نیز می زند. اردوغان که طاقت از دست داده ، ایالات متحده را تلویحأ به پشتیبانی از اقدام به کودتا و حمایت از فتح الله گولن و کردها  متهم می کند. او خود البته جز در مواردی معدود مستقیمأ به آمریکا اشاره نمی کند و درهمه جا بیشتراز کلمه رمز"عقل برتر" استفاده می کند که به فتح الله گولن  در پشت صحنه خط می دهد. اما پیروانش در رسانه ها همه روزه به  رمزگشایی از سخنان مرادشان مشغولند  و مسئله ای را مبهم باقی نمی گذارند. این را هم البته باید به فال نیک گرفت. تنفر از آمریکا و اسرائیل در میان توده های مردم یک کشورعضو ناتو یکی از پایه های ضروری تقابل نهایی در کادر جنگ جهانی چهارم  و پروژه شکست خورده ولی به کنارگذاشته نشده خاورمیانه بزرگ می باشد. در تحلیل نهایی ترکیه با  و یا  بی اردوغان یکی از اعضای ضروری  و مؤثر در محور شانگهای می تواند باشد. بدون حضور ایران ، ترکیه ، هند و روسیه در این محور یکپای آن در کادر استراتژی جهان چند قطبی می لنگد.

بیژن نیابتی ، 22 شهریور 1395