سیزده آبان امسال ، سرفصل جدایی عنصراجتماعی از "جنبش سبز" به لحاظ محتوایی و نماد درخشش "جنبش سرخ " بود ک فراترازهرچیز خود را در بی شمار شعارهایی نشان می داد که دیگر هیچ نشانی از سبزی لجن اصلاح طلبی بر جبین نداشت . در مرداد ماه امسال نوشته بودم که :
مهم این نیست که مردم در صحنه مچ بند سبز بر دست و روبان
سبز بر پیشانی داشته باشند . مهم این است که شعارهایشان سرخ باشد و یا بشود . از
قضا شعار سرخ با پرچم سبز ، بسا کارسازتر از شعار سرخ با پرچم سرخ در شرایط کنونی
است . اصلا آنجا
در خیایان دیگر سرخ و سبز
معنا ندارد . قداره بندان مسلح
رژيم " جمهوری اسلامی" هستند در آنسو ، و دراینسو، جنبش رنگارنگی که البته باید آرام
آرام و در تمامیت خود به سوی دروازه های "گذار از نظام" هدایت
شود .
و اینک هنوز سه ماه نگذشته است که شتاب تحولات و
رادیکالیسم در پایین ، جنبش کذایی سبز را از مرزهای ساختارشکنی به سوی "جنبش
سرخ" پرتاب کرده است . موسوی همچون امامش خمینی می گوید : جمهوری اسلامی ، نه
یک کلام کمتر ، نه یک کلام بیشتر ! مردم اما می گویند : استقلال ، آزادی ، جمهوری
ایرانی . شارلاتانهای رنگارنگ سبزشده می خواهند رهبرفقط پاسخگو بشود و دولت فقط
استعفا دهد . مردم اما فریاد می زنند : مرگ برخامنه ای ، مرگ بر اصل ولایت فقیه ،
مرگ بر دیکتاتور
. آنها خواستار آزادی زندانیان اخیر یعنی خودی هاشان هستند . خلق اما
آزادی کلیه زندانیان سیاسی را می
خواهد . ابلهانه در حیر و ویر سرکوب و هنگامه شکنجه و
کشتار، دنبال گاندی و ماندلا می گردند .
مردم اما
شعار می دهند : می کشم ، می کشم ، آنکه برادرم کشت و وای بروزی که مسلح شویم . آنان می خواهند تا
قبح تسلیم زبونانه گله ، گله جنایتکاران اسبق و اصلاح طلبان قلابی امروز را در
دادگاه و زندان بریزند و تسلیم را امری طبیعی جلوه دهند . ما اما از تکرار مداوم
حماسه بی نظیر مقاومت سربدارانی که در عنفوان جوانی ، سرفرازانه و بی آنکه حتی
بعضا نامشان را هم به جلاد بگویند بر طنابهای دار بوسه زدند ، خسته نخواهیم شد . خسته
نخواهیم شد که بگوییم زانو زدن در مقابل دشمن بد است . با هر انگیزه و توجیهی .
مقاومت در مقابل ستم ، ارزش است و تسلیم ضدارزش . با هر انگیزه و توجیهی . می توان
آدمی را که می شکند فهم کرد و او را تخطئه نکرد ، اما نمی توان نفس "شکستن " را به مثابه یک ضدارزش
نفی نکرد . می توان با تواب به مثابه قربانی برخورد کرد و او را شایسته مجازات
ندانست . اما هرگز نمی توان بریدگی و
خیانت را به مثابه یک ضد ارزش ، لباس طبیعی بودن پوشانیده و بدان مشروعیت داد.
باری دیروز با به زیر کشیدن و لگدمال شدن تصویر منحوس
خامنه ای ، ابهت رهبری نه در منظر جنبشهای پیشتازدانشجویی و کارگری و ... که درچشم
"عنصراجتماعی" شکسته شد . این را می گویند اعتلای "جنبش سرخ"
. مهم نیست چه کسی با چه رنگی و با چه
شعاری دست به اینکار می زند . مهم آن است
که این دیگر بی هیچ اما و اگری سرخ است . حتی اگر با شعار یا حسین ،
میرحسین هم باشد .
سه ماه پیش گفتم که مهم نیست درخیابان مردم چه رنگی باشند ، ولی مهم است که شعارها
حتما سرخ باشند . امروز می گویم که حالا دیگر می توان گامی جلوتر هم گذاشت و گفت شعارها
هم الزاما می توانند سرخ نباشند
ولی آنچه که باید حتما سرخ باشد عمل سرخ
است . این همان مرز سرخ میان ما و سبزهاست. اینجا همان خط سرخی است که عقابهای
کاغذین سبز، پر می ریزند و مشتها را باز می کنند . حتی اگر چند صباحی نیز به فریب خود و خلق الله
مشغول باشند .
نگاه کنید به تیتر اصلی و عکس امروز سایت روزآن لاین که مرکز
تجمع شارلاتانهای سبزشده عمدتا مقیم خارج از کشور هست . آنها عکس زیر را انداخته و بالای آن ابلهانه
نوشته اند :
" معترضین ایران را سبز کردند " !
این همان خیابانی است که گفته بودم " جنبش سرخ
" در انتهای آن صبورانه به انتظار
نشسته است . نگاه کنید به گلایه های سیدعطاءالله مهاجرانی از سخنگویان جنبش
سبز ، که چه خوب موضوع را گرفته است و چه با وضوح اهداف جنبش کذاییش را برای حسرت
بدلانی که به صرافت بوی کباب بدنبال حمار داغ شده سبز افتاده اند ، توضیح می دهد .
او می نویسد :
" در سفری
که به آمریکا داشتم ، پس از صحبتم در نشست
واشنگتن انستیتیوت و نیز کالج مونتگمری با موجی از پرسشها و نظر ها روبرو شدم
.
شاید قدر مشترک پرسش ها و نظرها که از سوی برخی افراد متفاوتی مطرح می شد این بود
که : به اندازه کافی سبز نیستم .
سبزی مورد نظر
دوستان سرخی می زد و گاه سرخ سرخ بود . آنان جنبش سبز را مرحله ای و مقدمه ای برای
انقلابی تازه تلقی می کردند که در یک کلام بساط جمهوری اسلامی را بر خواهد چید .
از دید آنان آقایان موسوی و کروبی و خاتمی هم رهبران مرحله ای هستند و ملت ایران
از آنان گذر خواهد کرد . این سخن تازه ای نبوده و نیست . سی سال است که مجاهدین
خلق و سلطنت طلبان بر همین موضع پای فشرده اند . در واقع آنان سرخند . "
نهضت سبز ملت
ایران تلاشی است برای احقاق حقوق تضییع شده در انتخابات 22 خردادماه، و نیز پی
گیری آزادی فرزندان رشید ملت ایران که به زندان افتاده اند و مجازات آنانی که
جوانان مردم را کشته اند .
به گمانم می توان
بر دو مرحله مشخص تکیه کرد :
اول: برکناری رییس
جمهور و دولت ناشی از تقلب و کودتا
دوم: پاسخگویی رهبری در باره اقدامات و تصمیم هایی که
انجام می دهد . برای این دوخواسته مشخص می توان از ظرفیت همین قانون اساسی موجود
استفاده کرد .
سرخ ها ، جنبش سبز را یک بهانه و فرصت می دانند . از این
رو می کوشند برای آن خط مشی و اهداف و حتی رهبری دیگری تعریف کنند ."
سیزدهم آبانماه بر جنبش سرخ سرنگونی مبارک باد .